جدول جو
جدول جو

معنی داس قلعه - جستجوی لغت در جدول جو

داس قلعه
(قَ عِ)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج. در 21هزارگزی خاوری گل تپه و 3هزارگزی شمال کوهین. کوهستانی، سردسیر و دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه ها و قنات و در بهار از رودخانه قوره جین. محصولات آنجا غلات، انگور و لبنیات مختصر و میوجات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست و تابستان از طریق طراقیه و دلی محمداتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 1هزارگزی خاور مشهد متصل به شهر. جلگه و معتدل، دارای 292 تن سکنه است. آب آن از قنات، محصول آن غلات، شغل اهالی آن زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
نام قصبه ای است در سنجاق حکاری از توابع ولایت وان که مرکز قضای آلپاق میباشد و در 80 هزارگزی جنوب شرقی وان واقع شده. شهری است مستحکم و سوق الجیشی که در سال 922 هجری قمری بتوسط سلطان سلیم خان مسخر شد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1198 شود، در ذخیرۀ خوارزمشاهی بمعنی خطاف است. (شعوری ج 1 ص 172). و رجوع به استرک شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 48 هزارگزی شمال خاوری بندرعباس بر سر راه فرعی میناب به بندرعباس واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 262 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش خرماو غلات و شغل اهالی زراعت است. مزارع چاه فلاه و مشکی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
قلعۀ تاج. ناحیتی بطارمین بر شمال سلطانیه. حمدالله مستوفی در نزهه القلوب آرد: طارمین ولایت گرمسیر است برشمال سلطانیه بر یک روز راه و در او ارتفاعات بسیارنیکو می باشد و اکثر میوۀ سلطانیه از آنجاست... اول طارم علیا از توابع قلعۀ تاج بوده است قرب صدپاره دیه است... (نزهه القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 65)
لغت نامه دهخدا
(دَ قَ عَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری دهدز و 3هزارگزی باختر راه مالرو بادلان به چم مولا، با 165 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با کُ)
دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان دره گز. واقع در هشت هزارگزی شمال باختری قره باشلو و 12هزارگزی باختری راه شوسۀ عمومی قوچان به دره گز. ناحیه ای است واقع در جلگه. آب و هوای آن معتدل است و 290تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و بنشن است و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عِ)
دهی از دهستان خورخور خوره بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. دارای 120 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(پَ قَ عَ)
نام قریه ای محقر در کوهستان شمالی تهران از دیه های شمیران و اکنون از ییلاقهای پایتخت است و آبشار آن معروف میباشد. کوههای پس قلعه دارای معدن سرب است. سابقاً اطلاع بر وجود این ده بعلت کوچکی و دورافتادگی وصعوبت طریق مشکل بود و بهمین سبب در مثل گویند: اگر فضول نباشد شاه چه میداند پس قلعه کجاست، مراد اینکه اگر شاه بر این قریۀ محقر و صعب الطریق خراج نهاده به سعایت نمامان است
لغت نامه دهخدا